از یکی می پرسن دوست داری چه جوری بمیری گفت مثل پدر بزرگم تو خواب و ارامش نه مثل مسافرای اتوبوسش تو ترس و وحشت

لره تو حج چنان به شيطون محكم و دقيق سنگ میزده كه شيطون پشت بلندگو اعلام میكنه قربانعلى از لرستان، يواشتر وحشى .

زن عزیزم دنبال چیزی میگردی مرد هیچی زن هیچی!4ساعت به قباله ازدواجمون خیره شدی شوهر دنبال تاریخ انقضاشم

لذت بردن یعنی بری مهمونی دخترشون برات شربت بیاره اروم بگی خودتون درست کردید باعشوه بگه بله نوش جان تو بگی پس ممنون نمی خورم

.به غضنفر میگن تابه حال معجزه دیدی میگه رفتم بانک در به اذن خدا باز شد

  ترکه با خدا قهر می کنه می خواد نماز بخونه می گه دو رکعت نماز می خونم به کسی ربطی نداره.

ترکه می خواد در مغازه اش رو باز می کنه می گه بسم الله می بینه دزد زده در رو می بنده می گه صدق ا... العلی العظیم

اس ام اس بازی دوتا عاشق . دختراگه خوابی رویاها تو برام بفرست اگه می خندی لبخندتو برام بفرست اگه گریه می کنی اشکتوبرام بفرست پسر: من تو توالتم چی برات بفرستم

به لره میگن این شعر از کیه؟(سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز)میگه نمیدونم یه راهنمایی بکن.میگن اسم شاعر داخل شعره.میگه:جواد نکونام

یک روز ترکه خواب میبینه بزرگترین نون بربری دنیا را خورده صبح که بلند میشه میبینه لاحافش نیست

حیف نون چند متر دورتر از قبری گریه میکرد

ازش پرسیدند چرا نزدیکتر نمیری؟

گفت: مرحوم از فامیلای دورمون بود !

آقا کیف پول من مثل پیازه

بازش که میکنی گریت میگیره

بیمار: دکتر جون دستم به دامنت ، دیگه تحمل این درد رو ندارم ، بکش منو ، راحت بشم.
    دکتر : آقا جان من خودم کارمو بلدم ، شما لازم نیست یادآوری کنی !؟

ـــــــــــــــــــــــــ جوکهای خنده دار پزشکی ـــــــــــــــــــــــــ

    بیمار: واقعا عجيبه آقای دکتر! از وقتی شروع کردم به صحبت با شما و دردها و مشکلاتمو براتون گفتم، سردردم کلا از بين رفته.
    دکتر: از بين نرفته خانم ، به من منتقل شده .

 از حیف نون می پرسند «چرا قرص های چرک خشکنت را سر وقت نمی خوری؟» پاسخ می دهد: «می خواهم میكروب ها را غافلگیر كنم.»

میازار موری که دانه کش است... در مورد مورچه ای که دانه همراه اش نیست فتوایی صادر نشده می توانید بیازارید...!!!

***********************

تلویزیون داره سیرک نشون میده که چهارتا گاو میان از رو طناب میپرن و میرن! مامانم یه نگاه به تلویزیون میندازه و بعدش یه نگاه به من! میگه : اینا گاو تربیت کردن ما هنوز تو تربیت تو موندیم...!!!

یارو از باباش میپرسه ، بهترین پسرِ دنیا رو داشتن چه حسیه؟

گفت نمیدونم برو از مادر بزرگت بپرس!

یه روز کاغذ می خوره تو سر حیف نون. حیف نون جا در جا می میره!

کاغذ رو بر می دارن نگاه می کنند، می بینن توش نوشته: "دو تا آجر"!